گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد

بسوختیم در این آرزوی خام و نشد


به لابه گفت شبی میر مجلس تو شوم

شدم به رغبت خویشش کمین غلام و نشد


پیام داد که خواهم نشست با رندان

بشد به رندی و دردی کشیم نام و نشد


رواست در بر اگر می‌تپد کبوتر دل

که دید در ره خود تاب و پیچ دام و نشد


بدان هوس که به مستی ببوسم آن لب لعل

چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد


به کوی عشق منه بی‌دلیل راه قدم

که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد


فغان که در طلب گنج نامه مقصود

شدم خراب جهانی ز غم تمام و نشد


دریغ و درد که در جست و جوی گنج حضور

بسی شدم به گدایی بر کرام و نشد


هزار حیله برانگیخت حافظ از سر فکر

در آن هوس که شود آن نگار رام و نشد


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Victoria پرچم camera سید کریم حسینی رشته سیاستگذاری عمومی دلگیر چت|چت دلگیر کدوم کتاب و چرا؟ فروش ورق اهن شيرواني رنگي گالوانيزه کرکره اي سياه ميل و ميليمت دانلود فیلم های سینمایی**** کارگاه مقاله نویسی پزشکی و زیست شناسی دکتر محمدتقی احدی اردبیل